محل تبلیغات شما


Related imageImage result for ‫حسام الدین شفیعیان-عکاسی‬‎Related image

/ابرهای سفیدو سیاه/

زان شکن از قفس خود زبی قفسی زخود برون

برون نما از خود ز فکر تو که گیرد جهان برون

برون نما شکسته از قفسی که خود کنی زآن برون

با خود شکن

شکن زخود زخود برون

برون نما زلاک خود زحالت به سستی ات زجان خود

طلب شکن

طلب شکن ز خود شکن

طلب بکن زخود که از خودی که میبرد تو را

مدارا میکنی با جان خویشتن که او وانگه برد در حال خویشتن

زحال خود زفکر نما

زفکر خود زمرگ نما

زمرگ زجان که میبرد زحال خود زجان نما

که جان تو مکدر است زاین جهان جهان بساز

به حرف خود زبوته ای که خشک شده طبیعتی دگر بساز

طبیب حال خود بشو که حال دیگران شوی

زبهتر از زقبل آن زبعد آن که جان شوی

زمردگی نمانده بر زمین که زمان شکن زخود شکن زخود برون زغار فکر زحال بعد به من که میرسی 

زحال من زبعد من زقبل من زحال زیرو بم زمن مشو برای مردمی زبد زخوب شو ای همی زخود

زخود بساز که دیگری زآن بسازد از تویی

نه آن مشو که بدتری شود زبعد تو زبد زبد زدن به خوب بزن به جانخود قلم بزن

زفکر خود شکر بزن قهوه ی تلخ خود به زندگی مزن که میزند زحال خود به حال دیگری زبد زدن زفعل حال که ماضی زقبل آن زبد شدن به بهتری که میشود سخن شکن زبدترو سخن ببر زبهتری

محال نیست که آرزو به جان فکر زده خیال خیال بکن که میشود زحال تو زبهتری

زآن عمل زآن که میشود زبعد خود گذاشتن چو فکر نیکو بهتری

نهان نمیشود جهان ز ابرهای تارو مه

ببار که باران تو شود رنگین کمان بهتری

حسام الدین شفیعیان

/قند برای تلخی فنجانت از قهوه شده ام/

کات میکنی تا برداشت سوم زندگیت را تاب زنی

یا تاب را بر دار قالی خیال زنی

باروت قلبی از نم های بارانم

مرا نمیتوانی تو آتش زنی

یا که برای رقص باله ای در خیال خود پیچ زنی

من تکرار نیستم

من سقوطی از هبوط آدمهایم 

با قصه هایی از تلخی دوکام حبه قند در فنجان زندگی

حسام الدین شفیعیان

 

/شخصیت خیال انگیز قصه ی من/

برای من آنشرلی یعنی عروسک خیابان دهم پشت کتابفروشی 

تولستوی آنجا نبض تمام قصه هاست

پیرنگ روایتی از دختری با موهای قرمز

دنبال انگیزه ای بودم تا عروسکی شوم در یک کتاب

زاویه دید نوشتن را سوم شخص نکن

من دانای کل آن قصه ی خاک خورده بودم

حسام الدین شفیعیان

/خط زخطی زحرفی زحرفت زنو/

فعل زقبلو زمضارع زماضی بعید

زبدو قبلو زچندو زچونو زبعدی زاری

گلو گلبرگو به ریشه به ساقه به آفتاب چنین

گمو کم کامو کرو کورو دلو دیده زبستن گاهی

نونو ن و القلمو دل ز ما هم روشن

جوهرو قلمو سطرو دلو کاغذو دلبر با هم

دفو نی تنبکو نت فالشو زبر زیرو زرو

خطو خطهای دگر باز شماری ز ماندن زما هم شدنو ما زدلو دیده به دلبر چو شبو روز

حسام الدین شفیعیان

 

/پست مدرنی برای زندگی شهری/

تراژدی باختن از سکانس ناتمام

تیپ یک تمام شکست های تاریخ

نوستالوژی تلخ یا شیرین زندگی

پوپولیست خوانی از من تو گل نبودی چرا

بگذار خورده بورژواها ماشین را در عصر ماشینیزم آهن را پول را هنر زندگی کنن

چند اپیزودیه زندگی بارانیست یا زمستانیو پائیزیست

فلاش بک نیمرخ اشکهای تو در آینه از چشمانی بارانیست

کارناوال هنر برای هنر

و زندگی توی عصر مدرن برای سنتی زیبا در عصر پسامدرنیزم از آهن

شاعر-حسام الدین شفیعیان

-/خط زخطی زحرفی زحرفت زنو/-/منم پاییز تویی رویش فصلی چون بهاران//نان زندگی آهن/

/مترسک قصه//قصه شب/زندگی/

/نامه ای از تو//پست مدرنی برای زندگی شهری//بیا تصور کنیم/((تپانچه پدربزرگ))/فصل بعد زندگی/

تو ,خیال ,زخود ,ز ,حال ,الدین ,که میشود ,الدین شفیعیان ,برونبرون نما ,قصه ی ,برای تلخی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه عروسک نمایشی(aroosakgardan)